کافه گردی 2
پس از یک روز پر استرس بعد ار امتحان پایان ترم زبان. رفتیم که کارنامه ها رو ببنینم من از بیست بیست شده بودم!!! مامانم گفت کافه و وقتی رفتیم هانیه(دختر خاله ی بابام) و بابام به ما ملحق شدن و بنده یک تشت سالاد سزار خوردم و آمدیم.